قلبِ من با قلبِ تو می شود یه قلب بزرگ
گفته بودم که بیا و قلب هایمان را بهم گره بزنیم
تا ابد برای هم بمانیم
قلبت را آوردی و گفتی حالا چجوری می باید گره بزنیم ؟! پاپیون ؟!
گفتم یک جوری که هیچ کس در هیچ جای دنیا نتواند گره اش را باز کند
آنقدر محکم که حتا خودمان هم از پس باز کردنش برنیاییم
که لااقل اگر یک روز از روی عقل هم را نخواستیم
دل هایمان نگذارند از هم جدا شویم *:)
نخودی خندیدی و با نگاهت گفتی : چَشم ! قلبم را آوردم ،
محکم بهم گره شان زدم محکمی اش را امتحان کردم
و رو کردم و بهت گفتم حالا تا ابد برای هم می مانیم حتا اگر عقل هایمان شورش را دربیاورند
نه من می تونم بروم و نه تو
مگر این که قید قلبمان را بزنیم و بشویم یک آدم بی قلب !
+شاید برای همین شده یه سری آدم ها بی قلب شدن ،
چون قلبشونو خی لی سفت گره زدن اما تا عقل گفت برو ، راهشونو کشیدن و رفتن .
نظرات شما عزیزان: